::عمار ولایت::
بیاییم ما هم برای تعجیل در ظهور حضرت کاری انجام دهیم.زیرا غیبت او از ماست. 
تصاویر شهدا


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 107254
لینک دوستان
اخبار روز
» قیمت خودرو‌های ایران خودرو امروز سه‌شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴ + جدول - نه صبح
» مرد ۴۴ ساله: برای دخترم دزدی کردم - نه صبح
» کاخ سفید آماده مذاکره با ایران - مستقل آنلاین
» جنگ با ایران ۲۹۲ هزار نفر را در اسرائیل بیکار کرد - خبرگزاری مهر
» طالبان: علما حاکمان کشورهای اسلامی را برای حمایت از فلسطین تحت فشار بگذارند - تسنیم
» تصمیم کره شمالی برای ساخت ناوشکن‌های جدید - تسنیم
» تحولات اوکراین| قصد ترامپ برای فاصله گرفتن از مناقشه نظامی - تسنیم
» ترامپ اسناد ترور مارتین لوترکینگ را منتشر کرد - تسنیم
» آلمان: پذیرش افغان‌های دارای وعده رسمی از دولت سابق ادامه می‌یابد - تسنیم
» ساکس: ترامپ باید اشتباه آمریکا در قبال اوکراین را بپذیرد - تسنیم
» هسته‌ای در کشاورزی ـ 15| «کنترل کپک‌ها و مایکوتوکسین‌ها در ذرت و بادام‌زمینی» با فناوری هسته‌ای - تسنیم
» خنک‌سازی محیط بدون آب و برق؛ هوش مصنوعی کولر را به تاریخ می‌فرستد؟ - تسنیم
» سازوکار واگذاری سهام یک پالایشگاه دولتی مشخص شد - تسنیم
» جیره‌بندی آب در تهران مطرح نیست - تسنیم
» کاهش 4.8 درصدی تولید فولاد کشور در 3 ماهه نخست امسال - تسنیم
» آخرین وضعیت ذخایر سدهای تهران/ افت 12 میلیون مترمکعبی در 4 روز - تسنیم
» جعفرزاده ایمن‌آبادی: برای صیانت از انسجام ملی باید به مردم بازگشت - هم‌میهن
» روایت نماینده مجلس از فرصتی که جنگ برای ایران ایجاد کرد - هم‌میهن
» کوثری: برای شروع مذاکرات، تجاوز به خاک ایران باید محکوم شود - هم‌میهن
» آخرین قیمت خودرو خارجی؛ امروز سه‌شنبه 31 تیر 1404 - هم‌میهن

یه روز زمان دبیرستانم دم مغازه بابام نشسته بودم دیدم همون پیرمردی که قبلا هم می شناختمش داره قدم زنان با قد خمیده و عصایی که خودش رو با اون نگه می داشت داره از جلوی مغازه رد میشه.

برای اینه یه خستگی ای در کنه گفتم استاد(چون مردم بهش می گفتن استاد) یه خورده بشین تا خستگیت در ره.

استاد قبول کرد . من هم رفتم صندلی رو ردیف کردم که بشینه.

وقتی نشت منم از فرصت استفاده کردم و گفتم :جناب استاد

گفت : بله

گفتم :یه نصیحتی کن

گفت : کاغذ و قلم بیار

گفتم : شما بفرمایید من حفظ می کنم

گفت : گفتم برو کاغذ و فلم بیار

رفتم از روی میز کاغذ و قلمی برداشتم و برگشتم

گفتم : استاد بفرمایید

چندتا بیت شعر بهم گفت نوشتم

یکی از بیت هایی که گفت و  تا آخر عمر از ذهنم بیرون نمی ره این بود:

عصا با راستی هر دم به گوش پیر می گوید                         دگر در خواب خواهی دید ایام جوانی را

                                           

دوستان نظر یادتون نره........


[ دوشنبه 91/7/24 ] [ 6:34 صبح ] [ عمار ] [ نظرات (2) ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

بیاییم ما هم برای تعجیل در ظهور حضرت کاری انجام دهیم.زیرا غیبت او از ماست.
لینک های ویژه
آرشیو مطالب
صفحات دیگر
امکانات وب

ابزار هدایت به بالای صفحه